به گزارش دیارجنوب، متن یادداشت جعفر درفشان به شرح ذیل است:
چهار سال گذشت، چهار سالی که میتوانست عصر شکوفایی برای والیبال استان بوشهر باشد؛ چهار سالی که امیدها جوانه بزند، استعدادها بدرخشند، و تیمهای ما با افتخار در میادین ملی و بینالمللی قد علم کنند. اما افسوس! این چهار سال به کابوسی تلخ بدل شد، و والیبال استان، زخمی از بیتدبیری، در آستانه سقوط ایستاده است.
از روزی که ریاست هیأت والیبال بوشهر بر کرسی قدرت تکیه زد، نه با دغدغه پیشرفت، نه با مسئولیتپذیری، بلکه با نگاهی که بیش از هر چیز به جایگاه شخصی و منافع فردی معطوف بود. مدیریت، نه برای خدمت به ورزش و والیبالیستهای مستعد، که در راه تثبیت موقعیت شخصی و گسترش نفوذ فردی صرف شد. تصمیمات یکییکی اتخاذ شدند؛ تصمیماتی که به جای حمایت از جوانان و باشگاهها، روح والیبال این استان را به تحلیل بردند.
و در میان این بیتدبیریها، یکی از بزرگترین خیانتها به والیبال بوشهر، بیتوجهی به سرمایههای انسانیاش بود؛ سرمایههایی که نه در زمین مسابقه، بلکه در ذهن و تجربه مربیان، پیشکسوتان، و چهرههای درخشانی نهفته بودند که سالها برای اعتلای والیبال این دیار جنگیدند. اما نهتنها از خرد و دانش آنان بهره گرفته نشد، بلکه آنها را به انزوا رانده و صدایشان را خاموش کردند. مدیریتی که باید درهای پیشرفت را به روی تجربهداران باز میکرد، راه استبداد را برگزید، عرصه را بر منتقدان بست، و بهجای استفاده از دانش و تجربه، محیطی ایجاد کرد که بزرگان والیبال یا مجبور به سکوت شدند، یا ناچار ترک دیار کردند.
در روزگار گذشته، بوشهر مهد استعدادهای بیشمار بود؛ نوجوانانی که با شوق در سالنهای ورزشی تمرین میکردند، مربیانی که با عشق و علم مسیر را روشن میساختند، تورهایی که بر فراز خود توپ را در اوج و گرمای مسابقات احساس میکردند. اما امروز، آن روزگار رو به افول است. تیمها ناتوان از یافتن حداقل حمایتها، مربیان مأیوس از سیاستهای مخرب، استعدادها سرگردان در میان سردرگمیهای مدیریتی.
شایسته بود والیبال این استان، نه فقط در زمین مسابقه، بلکه در اتاق تصمیمگیری نیز قهرمان باشد؛ اما هیأت والیبال، با چشمانی بسته بر نیازهای واقعی، تنها به تثبیت جایگاه خود اندیشید. امکانات حداقلی همچنان ناموجود، برنامهریزیها نه علمی که مقطعی و بیهدف، تیمها با چالشهایی روبهرو که نه بر اساس رقابت، که بر پایه سوءمدیریت ایجاد شدهاند. بزرگان ورزش، که میتوانستند چراغ راه باشند، یکی پس از دیگری خاموش شدند، و در سکوت تحمیلشده، والیبال بوشهر در آستانه سقوط قرار گرفت.
اما هنوز امیدی باقی است. نه با سکوت، نه با تسلیم، بلکه با اتحاد ورزشکاران، مربیان، هواداران، و دلسوزان و همه کسانی که به این ورزش عشق میورزند. وقت آن است که صدای اعتراض را بلند کرد، که حقیقت را گفت، که مطالبهگری کرد. بوشهر، دشتستان بزرگ، گناوه، دیلم، کنگان، دیر، دشتی، و در کل استان بوشهر لیاقت آن را دارند که والیبالش نه در حاشیه، که در متن افتخارهای ورزشی بدرخشد.
آیا زمان آن فرا نرسیده که همه با هم، والیبال این دیار را از سقوط نجات دهیم؟